پرنسس مامان

اولین وووووول خوردنت

٨بهمن..... الهی مامان قوووووووووووووربون اون وول خوردنت دقیقا شب بود تنها بودم بابامحمد نیومده بود. یه دفه یه چی تو دلم وول خورد....صلوات فرستادم.باز کوچولو وول خورد خیلی خوشحال شدم دقیقن 16هفته و3روزت بود هیچ وقت یادم نمیره تکون کوچولوتو فرداشم بازم وول خوردی ولی دیگه از اون روز دیگه تکوووووون نخوردی شیطووووووووووووون مامان خب تکون بخور دیگه دل مامان برات اندازه یه مورچه کوچولووووووو شده ...
22 بهمن 1392

صدای قلبت و خوشحالی مامان

     مامانی نوبت رسید به اون روز شوم روزی که رفتم چکاپ پیش دکتر خانوم دراز بکش سونو شی...   بااسترس دراز کشیدم   بعد چن دقه   سابقه سقط داشتی؟؟؟؟؟؟؟نه دکتر   چرا؟؟؟؟ سا ک تشکیل شده صدای قلب نیس.   دوهفته دیگه بیا   این جمله خیلی بد بود   الانم که یادم میاد اشکم میریزه   نمیخام از اون دو هفته بگم   روزایی که اشک ریختم دعا کردم نذر کردم.   ای خدا شکرتت   نفسی مامان 2هفته شد 3هفته بعد   نرفتم پیش دکتر بداخلاق   رفتم مستقیم سونو   دکتر چک کرد   همه چی خوبه خانوم   دکتر صدای قلب...
19 بهمن 1392

19 آبان بهترین روز زندگییییییییییم

  میخام برات بنویسم از روزی که شدی چراغ خونمون   یادمه 19 آبان بود من وبابا محمد منتظر اومدنت بودیم.   خیلی استرس داشتم.   از خواب پاشدم یه حسی گف پاشو بی بی چک(یه نوار کاغذی که به مامانا میگه نی نی تو دلشونه) بزار.   پاشدم گذاشتم   2 دقه بععععععععععععععععد   اه اه چرا منفی   پرتش کردم با گریه از حموم رفتم بیرون   نیم ساعت بعد که رفتم برش دارم   دوتا خططططططططططط............   خدایا شکرت نی نی اومد تو دلم.   ممنونم.   چقد جیغ زدمو هوراااااا   بعدش به به بابایی زنگیدم گفتم   ...
19 بهمن 1392

ما اومدییییییییییییییییم

سلاااااااااااااااااااااااااااااااام مامانا سلااااااااااااااااااااااااااام نی نیا ما این مدت یعنی من و پرنسس کوچولو میخایم اینجا بیایم خاطره بنویسیم. پرنسس من هنوز اسم نداره چون یه دفه مارو سوپرایز کرد   ...
16 بهمن 1392